صفحه شخصی م افتخاری   
 
نام و نام خانوادگی: م افتخاری
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  ناظر - مشاور - مدیرپروژه
شماره نظام مهندسی:  2465
تاریخ عضویت:  1388/12/26
 روزنوشت ها    
 

 زاینده رود در اغمائ بخش عمومی

13

قلب اصفهان دیگر نمی‌تپد



فرارو- شهردار اصفهان خشکی زاینده رود را همانند خنجری در قلب اصفهانی ها و ایرانیان توصیف کرد و اظهار داشت: «تا زمانی که مدیریت تکه تکه بر روی نحوه برداشت و حق آبه های این رودخانه حکم فرما باشد آبی در این رودخانه جاری نمی شود.»



دکترسید مرتضی سقاییان نژاد با بیان این مطلب گفت: «خشکی زاینده رود مانند خنجری می باشدکه در قلب اصفهانی ها و ایرانیان فرو رفته است. »

...

عکس های ایسنا در همین رابطه وضعیت بحرانی زاینده رود را نشان می دهد.













سه شنبه 10 مرداد 1391 ساعت 10:49  
 نظرات    
 
کورش نیکزاد 19:00 سه شنبه 10 مرداد 1391
4
 کورش نیکزاد
آقای دکتر زورشون به همتاهای لرستانی خودشون نمیرسه
میان با همشهریاشون درد و دل میکنن
خب عزیزم، شما مسئول و شهردار این شهری
با نماینده های مجلس، با استاندارها، با هرکی میدونی رایزنی و مذاکره کن مشکل حل بشه دیگه
وگرنه پسرعموی هفت ساله منم میدونه که خشکی زایند رود همچون خنجری در دل مردم است!
مائده علیشاهی 19:34 سه شنبه 10 مرداد 1391
0
 مائده علیشاهی
بقض گلوم رو گرفت...! :(
حسن ابراهیمی 23:54 سه شنبه 10 مرداد 1391
1
 حسن  ابراهیمی
وای وای وای وای وای !!!!!

زاینده رود اینطور شده !!!

رودخانه ای به اون پر آبی یه قطره آب نشه توش دید قابل باور نیست ، اگر این سی وسه پل توی عکس ها نبودند من قبول نمیکردم که این زاینده رود هستش ، خدائیش هم نمیشه باور کرد ، آخه اون همه آب کجا رفتند ؟ چی شدند ؟
ویراستار پارسی 00:30 چهارشنبه 11 مرداد 1391
2
 ویراستار پارسی
خانم مهندس علیشاهی

سلام و ممنون بابت فعالیت مفید جنابعالی در سایت
پوزش می خواهم ،قصد جریحه دار کردن احساسات جنابعالی را ندارم و از باب وظیفه عرض می کنم.

بغض
کینه, دشمنی, ضدحب
( اسم ) 1- دشمنی کینه خصومت عداوت مقابل حب : ( بغض او را در دل گرفت . ) 2- گرفتگی گلو از غصه و عارض شدن مصیبتی . یا بغض کسی ترکیدن . 1- از حالت گرفتگی و تائ ثر و خویشتن داری یکباره بگریه افتادن : ( بغضش ترکید و بگریه زد . ) 2- کینه آشکار کردن. 3- در نتیج. گریستن تسکین خاطر یافتن .

بغض گرفتن
فشردگی در گلو پیدا آمدن مقدم. گریستن را .

بغض کردن
( مصدر ) 1-از غصه و مصیبت و گرفتگی و تاثر گریان و غمگین شدن و بخود فرو رفتن : ( طفلک براثر ملامت بغض کرده . ) 2- کینه گرفتن .

حجر بغض الخل
سنگی است که دشمن سرکه است و چندانکه او را در سرکه افکند بیرون افتد

مائده علیشاهی 01:17 چهارشنبه 11 مرداد 1391
1
 مائده علیشاهی
خواهش میکنم جناب ویراستار فارسی....
چشم....بغض گلوم رو گرفت.... :)
جناب ابراهیمی نیستید که ببینید همه ما چقدر افسرده شدیم؟!!!!!!!!!!
امیر یاشار فیلا 03:57 چهارشنبه 11 مرداد 1391
1
 امیر یاشار فیلا

«ویراستار پارسی» گرامی، همکار ارجمندم
با سپاس از شما که همچنان پی‌گیر اصلاح نادرستی‌های نوشتاری در این شبکه‌ی تخصصی مجازی هستید، با اجازه‌ی شما می‌خواهم نکته‌ای را که در چند روز اخیر در دو ـ سه تا از برنامه‌های صدا و سیما و در یکی از جلسه‌های رسمی مهندسان مشاور اصفهان، و نیز در این کامنتِ اصلاحی شما شاهد بودم، یادآوری کنم :

به کار بردنِ عبارتِ «جناب‌عالی» برای خانم‌ها، چندان درست نیست؛ یا اگر بخواهیم درست‌تر و دقیق‌تر بگوییم: به کار بردنِ « جناب‌عالی» برای خانم‌ها، معمول و متداول، و مطابق با عاداتِ امروزین زبانی نیست.

در بیش‌تر فرهنگ‌های واژگان و لغت‌نامه‌ها، از جمله واژه‌نامه‌ی آنلاینی که من و شما معمولاً به آن رجوع می‌کنیم، آن مفهومی از «جناب» که در ترکیب‌های «جناب‌عالی» و «عالی‌جناب» به کار می‌رود، «عنوانی برای بزرگان» نامیده شده است و در کنار ترکیب‌هایی همچون «عرش‌جناب» و «فلک‌جناب» که کم‌وبیش مترادفِ «عالی‌جناب» دانسته شده‌اند، تصریح شده است :

ـ علیاجناب : مؤنث «عالی‌جناب»؛ عنوانی و خطابی بزرگ‌داشتِ زنی را؛ از القاب و عناوین زنان؛ خطابی تفخیم‌آمیز زنان را.

که البته «علیاجناب» در زبانِ امروز (هم گفتار، هم نوشتار) متداول نیست؛ و به‌جای آن معمول شده است که برای خطابِ آمیخته با تکریم خانم‌ها، عبارت «سرکارعالی» را به کار می‌برند؛ که خود در اصل «سرکارعالیه» بوده، و پس از گرایش به حذف نشانه‌های تأنیثِ عربی از کلمه‌های پارسی‌شده (همچون «شاعره» یا «محترمه» که چندی‌ست برای زنان نیز به شکل «شاعر» و «محترم» به کار می‌روند)، به شکل «سرکارعالی» رایج شده است.

سپاس که برای خواندن این چند سطر، وقت گذاشتید.
Hassan Izadpanah 04:26 چهارشنبه 11 مرداد 1391
0
 Hassan Izadpanah
هی بگید رمین خاکی برای بازی کودکان نیست
ثنا نعمتی 08:53 چهارشنبه 11 مرداد 1391
0
 ثنا نعمتی
:-((
ویراستار پارسی 16:40 چهارشنبه 11 مرداد 1391
1
 ویراستار پارسی
جناب مهندس فیلا

سلام و ممنون بابت کامنت جناب عالی
بنده این موضوع را نمی دانستم و ممنون که تذکر دادید .
اگر جهت مطالعه بیشتر، منبعی هم معرفی نمایید ممنون می شوم.
البته در بزرگی سرکار خانم مهندس علیشاهی جای شکی نیست و ایشان هم از بزرگان این سایت هستند .

موارد این چنینی که یاد آوری فرمودید بسیار در نگارش روزمره و گفتگوها معمول شده است مثلا در قانون مدنی ایران نیز از واژه "رشید" هم برای زن و هم برای مرد استفاده شده است که صحیح آن برای خانم ها رشیده می باشد.
روزی استادمان مثالی زدند و گفتند:

من بعد از کلاس ، با اتوبوس به خانه آمدم، کلید کولر را زدم، کتم را درآوردم ، از سماور یک استکان چای برای خود ریختم و مشغول تماشای تلویزیون شدم.
و بعد اشاره کردند :

بعد و مشغول : عربی
کلاس ،اتوبوس،کت و تلویزیون : فرانسوی
کلید : یونانی
کولر : انگلیسی
سماور و استکان : روسی
چای : چینی

و گفتند حالا این جمله را به فارسی برگردانید.
و چنین نتیجه گیری کردند بعضی از واژه ها چنان با گویش و نوشتار ما عجین شده اند که گریزی از آنان نیست.
این مطلب را به این خاطر عرض کردم که با اینکه نام ویراستار پارسی را انتخاب کرده ام ولی اعتقادم این است که آلایش کامل زبان پارسی از واژه های بیگانه امکان ندارد و تا کنون در حد غلط های املایی بسنده کرده ام تا انشاا... اگر زمینه آماده شد با همت جنابعالی و دیگر دوستان صاحب نظر دامنه فعالیت را گسترده تر کنیم.

سپاس محدد از جناب عالی
امیر یاشار فیلا 02:19 پنجشنبه 12 مرداد 1391
0
 امیر یاشار فیلا

همکار ارجمندم، «ویراستار پارسی»
سپاس بابت لطف و حُسن توجه‌تان.

به نکته‌ی ظریفی اشاره فرمودید؛ به‌کارگیریِ درست و پاکیزه‌ی زبان، با سره‌نویسی و حذف واژه‌های راه‌یافته از زبان‌های دیگر محقق نمی‌شود، و چه‌بسا کوشش برای به کار نبردنِ شماری واژه‌های جاافتاده و پرکاربردِ دارای ریشه‌ی غیر پارسی، به ناتوانی و نارسایی زبان بینجامد.
در مبحثِ «واژه‌ها و عبارت‌های پارسی‌شده» هم که من در کامنت پیشین خود به آن اشاره‌ای گذرا کردم، به همین موضوع بنیادین پرداخته می‌شود.
من هم با گزاره‌ی «پالایش کامل زبان پارسی از واژه‌های بیگانه، امکان‌ناپذیر است» دربست هم‌سو و موافق‌ام.

به یاری پروردگار، اگر توفیق و سعادت و عمری باشد، مسرور خواهم شد اگر در زمینه‌ی گسترش دامنه‌ی گام‌های اصلاحی (یا به تعبیری، «توان‌بخشی زبان پارسی») کاری و کمکی از دستم بربیاید.

در زمینه‌ی مباحثی همچون عادت‌های زبانی، زبانِ امروزی، دگرگونی‌های زبان، ویژگی‌های زبانِ گفتار یا محاوره و... ، من خود از این دو کتاب بسیار بهره برده‌ام؛ امیدوارم به کار شما نیز بیایند :

ـ «زبان فارسی معیار»، نوشته‌ی ناصرقلی سارلی، چاپ سال 1387، انتشارات هرمس.
ـ «دستور زبان فارسی معاصر»، نوشته‌ی پروفسور ژیلبر لازار، ترجمه‌ی مهستی بحرینی، توضیحات و حواشی: هرمز میلانیان، چاپ سال 1384، انتشارات هرمس.


با سپاس دیگربار
و آرزوی کام‌یابی و شادمانی شما.
ویراستار پارسی 16:50 پنجشنبه 12 مرداد 1391
1
 ویراستار پارسی
جناب مهندس فیلا
ممنون بابت معرفی کتاب ها

جالب است آلایش و پالایش در مقابل همدیگر به کار می روند و بنده با علم به این موضوع در نگارش دچار اشتباه شدم که استاد گرامی جناب آقای مهندس فیلا با ظرافت خاصی گوشزد کردند.

از ایشان ترا دل پر آلایش است/گناه مرا جای پالایش است. (فردوسی)

با سپاس مجدد
فاطمه قدیری 17:07 یکشنبه 15 مرداد 1391
0
 فاطمه قدیری
آقای ابراهیمی بااین وضیعت نابسامان میراث فرهنگی بعید نیست روزی برسه که همون سی وسه پلم دیگه نباشه.
رسول صمد نژاد 19:36 چهارشنبه 18 مرداد 1391
0
 رسول صمد نژاد
احساس همدردی میکنم چون دریاچه اورمیه هم مثل آن خشک میشود واز بین می رود مسولین فکری برای اینها بکنند