پسر نوجوان من، از سن ده سالگی، تلاش کرده تا شغل و درآمدی اندک برای خود دست و پا کند.
تابستان ها، روانۀ کوچه و خیابان های اطراف منزل می شود و بنا به سلیقۀ خود، به تمام کتابفروش های محل، پیشنهاد می دهد که شاگردشان باشد و حتی گاهی رضایت می دهد که به جای دستمزد، ماهی چند کتاب مجانی دریافت کند. البته تاکنون این روش موفقیت آمیز نبوده است. نه کسی در بازار کساد این روزها، تحمل نان خور اضافه دارد و نه اعتماد کردن به هر صاحب فروشگاهی برای سپردن پسرکی ده ساله، کار آسانی است.
اما آنچه جلب توجه می کند، عطش و خواستی است که تقریبا این روزها، در اغلب نوجوان ها اعم از پسر و دختر دیده می شود. آنها می خواهند که از همین سن، برای داشتن درآمدی حتی اندک، تلاش کنند.
این حس، بسیار شایستۀ تحسین و حتی مفید و ضروری است. این نوجوانان، در آینده ای بسیار نزدیک وارد بازار کار خواهند شد و بسیار عالی خواهد بود اگر از سن پایین، بهعهده داشتن مسوولیت شغلی و کسب درآمد و نحوۀ مدیریت پول را تجربه کرده باشند.
در قدیم نیز، این سنت بسیار خوب رایج بود که نوجوان ها، البته اغلب پسرها، نزد صاحبان مهارت و فن، بهخصوص در تابستانها، به مهارتآموزی و کسب درآمد بپردازند. اما با تغییر مناسبات اجتماعی از شهر-محل های کوچک به کلان شهرها، که امکان آشنایی بین افراد و برقراری این قبیل ارتباطات را سخت میکند، این سنت، متاسفانه از بین رفته است.
جای خالی این رویه، که به انحاء مختلف هنوز در بسیاری از کشورها رایج است، در ایران بسیار به چشم میخورد. در حالحاضر یکی از مشکلات اشتغال جوانان در کشور ما، علاوه بر اوضاع اقتصادی نامناسب که هنوز امکان شاغل بودن تمام نیروی آمادهبهکار را فراهم نکرده، فرهنگ ناقص و غلط اشتغال در ایران است. نقایص این فرهنگ را میتوان چنین برشمرد:
اول آنکه جوانان اعم از تحصیل کرده یا با تحصیلات اندک، جویای مشاغلی در حد عالی با سطح و موقعیت اجتماعی و درآمد بالا هستند.
دوم آنکه معمولا از مهارت و تجربۀ کافی در بسیاری از فنون بهرهمند نیستند و صرفاً در بهترین حالت، تحصیلاتی تئوریک و نیازموده دارند.
سوم اینکه، معمولاً در ابتدای اشتغال، قادر به مدیریت هزینهکردهای خود نبوده و نمی توانند با درآمدی که شاید در ابتدا، چندان زیاد نباشد، برنامۀ زندگی خود را مدیریت کنند.
هر سۀ این مشکلات، بهنظر میرسد با اشتغال در نوجوانی، حلشدنی باشد. زمانی که هنوز به هر شغلی رضایت میدهند؛ اغلب شغلهایی مناسب آنهاست که حاوی آموختن فن یا مهارتی است؛به دلیل کم بودن درآمد حاصله از چنین مشاغلی، خواهند آموخت که چگونه درآمد خود را با نیازهایشان تطابق دهند.
اما چگونه باید چنین برنامهای را تحقق بخشید؟بهنظر می رسد در مناسبات امروز اجتماعی، مدارس باید در این مهم، نقشی کاربردی و کلیدی بهعهده گیرند. مدارس ما که در ساختار کلان، دچار مشکل تئوری زدگی بیش ازحد و کمرنگ بودن نقش خلاقیت و فنورزی فیزیکی و غیر مدیر بارآوردن دانش آموزان هستند، با اجرای طرح «کار تابستانۀ دانشآموزان» میتوانند تا حدودی بر این نقایص خود غلبه کرده و نقشی بسیار مفید در تربیت شغلی فرزندان جامعه ایفا کنند.
مدارس میتوانند این طرح را به دو صورت انجام دهند:
اول: در طول سال تحصیلی، مهارتی مانند معرق، خیاطی، کارهای گرافیکی و چیزهایی از این قبیل به دانشآموزان آموزش دهند. سپس در تابستان، کارگاههای شغلی در محل مدارس ایجاد کنند؛ با بستن قراردادهایی با فروشگاههایی که نیاز به چنین محصولاتی دارند، محصولات دست ساختۀ دانشآموزان را واقعاً به فروش برسانند و به دانشآموز حقوق پرداخت کنند. حتی میتوانند در طول تابستان، غرفههایی را در سطح شهر در اختیار بگیرند و چنین محصولاتی را با فروشندگی خود دانشآموزان و نظارت مستقیم مدارس، به فروش برسانند و شهروندان را تشویق به خرید از این گونه مراکز کنند.
دوم: می توانند با آموختن مختصر و کوتاه مدت مهارتها به دانشآموزان، با صاحبان کسب و کارهای مهارتی، مانند تعمیرگاهها، دفاتر فنی، مراکز خیاطی و مشاغلی از این دست، قرارداد بسته و دانش آموزان را بهصورت کارورز (مانند آنچه در مدارس فنی حرفه ای در سنین بالاتر رایج است) به این مراکز گسیل کرده و امکان کسب مهارت و درآمد را برای دانشآموزان فراهم کنند. آموزش و پرورش نیز بر سلامت این محیط ها برای دانش آموزان نظارت خواهد کرد.
اجرای این طرحها، بیش از هزینه (که در مواردی شاید بتوان از والدین داوطلب برای تإمین آن کمک گرفت)، نیاز به برنامهریزی مشتاقانه دارد و در بسیاری از مدارس، به راحتی قابل اجرا است.
نتایج مفیدی که ده سال بعد، جامعه از اجرای چنین طرحی به آن خواهد رسید، بسیار فراوان است. در آیندۀ انجام چنین طرحی، ما شاغلانی کم توقعتر، ماهرتر و مدیرتر خواهیم داشت.
نوشتهی سمیه حسینی
برگرفته از :
عصرایران