www.iiiWe.com » اولین ویندوز چه شکلی بود؟

 صفحه شخصی م افتخاری   
 
نام و نام خانوادگی: م افتخاری
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  ناظر - مشاور - مدیرپروژه
شماره نظام مهندسی:  2465
تاریخ عضویت:  1388/12/26
 روزنوشت ها    
 

 اولین ویندوز چه شکلی بود؟ بخش عمومی

6
برای دریافت فایلها باید از نرم افزار های ویژه دانلود استفاده نمایید. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)

سیستم عامل های شرکت مایکروسافت که هر یک با فراز و فرودهایی همراه بود یک معرفی تصویری از رابط کاربری آنها داشته باشد؛ خیلی از ماها از نام ویندوزهای قبلی توضیحاتی شنیده ایم ولی قدیمی ها یک ضرب المثل جالب دارند که می گویند: «شنیدن کی بود مانند دیدن».


در آمار کثرت استفاده کاربران از سیستم عامل ویندوز شکی نیست اما هر چه باشد کاربران 28 سال با رابط گرفیکی آن دست و پنجه نرم می کنند و هر موقع ویندوزی جدید ارائه می شد کاربران یا آن را دوست داشتند یا دوست نداشتند طی این مدت در کل این سیستم عامل تغییر زیادی از لحاظ رابط کاربری نمی کرد. اما بپردازیم به نسخه های متفاوت سیستم عامل شرکت مایکروسافت.


Windows 1


تصویری که می بینید اولین نسخه تجاری ویندوز می باشد که در سال 1985 عرضه شده است. خیلی از شما کاربران دریچه شاید این گزارشی را که می خوانید سن تان آنقدری نباشد که با این سیستم عامل کار کنید.


Windows 2




منبع: اولین ویندوز چه شکلی بود؟

تصاویر پیوست این روزنوشت.


دوشنبه 27 آبان 1392 ساعت 08:13  
 نظرات    
 
رضا مهیاری 16:03 دوشنبه 27 آبان 1392
1
 رضا مهیاری
آقا من با این ویندوز زیاد کار کردم. حدود ده تا فلاپی بود که یکی یکی میذاشتیم تا نصب بشه. خیلی وقتها هم بخاطر خراب بودن فلاپی ها نصب نمی شد. یادش بخیر
محسن نیک 09:14 سه شنبه 28 آبان 1392
0
 محسن نیک
ولی آقا رضا سن و سال نشون نمیده ها . بزنم به تخته خوب موندی . البته احتمالا از معجزات خندان بودنه
پیمان شبستانی 22:57 سه شنبه 28 آبان 1392
1
 پیمان شبستانی
والا من سیستم حدود 16 17 سال پیش یادمه اما این فکر کنم خیلی قدیمیه دیگه!
رضا مهیاری 12:55 چهارشنبه 29 آبان 1392
1
 رضا مهیاری
محسن جان کجاشو دیدی؟
سال 1372 با کامپیوتری کار میکردم که هارددیسک نداشت. باورش سخته ولی واقعا ساختار کامپیوترها اینطوری بود. بعدها خودم یه کامپیوتر 286 فیلیپس خریدم 150 هزارتومن قسطی. دومگ رم داشت 40 مگ هارد. اصلا نمیدونی چه حالی داشتم :)
م افتخاری 14:46 چهارشنبه 29 آبان 1392
1
 م افتخاری
آقای مهندس مهیاری به این ترتیب باید موارد زیر هم تداعی کننده خاطراتی برای شما باشند
sinclair
commodore 64
commodore 128
commodore 128D
super11
...
امیر یاشار فیلا 17:10 چهارشنبه 29 آبان 1392
1
 امیر یاشار فیلا

یادآوری به‌جایی فرمودید آقای مهندس افتخاری.
من کلاس پنجم دبستان بودم که کمودور 64 کم‌کم جای خودش را در خانه‌ها باز می‌کرد.
وقتی هم اول دبیرستان بودم، در دبیرستان شهید اژه‌ای اصفهان یک کارگاه کامپیوتر با 20 دستگاه کمودور 124 داشتیم که در آن زمان برای خودش تجهیزاتِ پیشرفته‌ای به شمار می‌رفت، «نه حد هر سلطانی»!

:-)
پیمان شبستانی 00:26 پنجشنبه 30 آبان 1392
1
 پیمان شبستانی
بابا شماها دیگه کامپوتر و از موزه درآوردین اینا از عتیقه هم عتیقه تره!
من با پنتیوم 233 کار کردم اولین سیستمی هم که واسه خودم خریدم 14 سالم بود P4 بود اشک شوق میریختم جالبه بگم هنوز دارمش و عین ساعت کار میکنه :-)
امیر یاشار فیلا 00:42 پنجشنبه 30 آبان 1392
0
 امیر یاشار فیلا

البته در کامنت پیشین مقصودم «کمودور 128» بود، که مختصر لغزشی در تایپ آن رخ داده است.

;-)
احسان درفشی 06:21 پنجشنبه 30 آبان 1392
1
 احسان درفشی
من با سیستم عامل داس کار کردم مهندس شبستانی ، سیستم عامل ویندوز که بعد از داس ابداع شد.
اینو چی میگید؟
پیمان شبستانی 00:36 آدینه 1 آذر 1392
0
 پیمان شبستانی
ما خدمت همه دوستان پیشکسوت ارادت داریم
م افتخاری 16:04 شنبه 2 آذر 1392
1
 م افتخاری
آْقای مهندس فیلا گرامی:
تصور کنم هنوز اشکال از صفحه کلید تبلت یا لپ‌تاپ جایزه است (البته سانتافه هم بی تقصیر نیست)
تازه اگر خاطرتان باشد اوج حافظه در آن زمان 10 مگابایت بود و مربوط به sinclair در همان زمان بود که commodore با حافظه 64 مگابایت چشم بازار را درآورد و شد پیشتاز حافظه داران
م افتخاری 16:06 شنبه 2 آذر 1392
0
 م افتخاری
آقای مهندس درفشی صحیح میفرمائید:
سیستم عامل DOS هم با آن پس زمینه مشکی و فونت کاملاً ماشینی‌اش نیز خاطره‌ای کابوس وار در اذهان به جا گذاشته است
م افتخاری 16:09 شنبه 2 آذر 1392
2
 م افتخاری
آقای مهندس شبستانی گرامی:
حقیر و دوستان با COMMODORE 128 پروژه فولاد خود را انجام دادیم
ما هم در آن زمان اشک شوق زیادی برای این رخداد مهم ریختیم
یادش به خیر اونوقتها به جای دیسک درایو ، از کاست درایو بهره می‌جستیم
امیر یاشار فیلا 19:48 شنبه 2 آذر 1392
3
 امیر یاشار فیلا

:-)

پیشنهاد می‌کنم با این همه خاطراتِ «آخِـی»دار، یک «نوستال‌پارتی» اساسی راه بیندازیم.
دوستان و همکارانِ "پایه" و خاطره‌باز هم که خداراشکر کم نیستند ...
پیمان شبستانی 00:57 یکشنبه 3 آذر 1392
1
 پیمان شبستانی
مهندس افتخاری واقعا باید به امثال شما افتخار کرد با چه بدبختی هایی درس خوندید خداییش البته زمان ما هم همچین آش دهن سوزی نبود دانشگاه سراسری کامپیوتر برای دانشجوش کم داشت سرعت اینترنت هم که واویلا !
رضا مهیاری 09:35 یکشنبه 3 آذر 1392
1
 رضا مهیاری
آخی
م افتخاری 15:39 یکشنبه 3 آذر 1392
1
 م افتخاری
آقای مهندس شبستانی گرامی:
افتخار ماست که دوستانی مانند شما داریم
لیکن وقتی در سال 1372 به دفتر یکی از اساتید مجرب دانشگاه صنعتی امیرکبیر رفته و شاهد یک دستگاه ماشین حساب FACIT دستی (به عنوان پیشرفته ترین ابزار محاسباتی آن دفتر) شدم ، از خود بیخود گشته به حال وجد و سماع نزدیک گشتم.
لازم به ذکر است که این استاد گرانقدر طراح یکی از اولین پلهای زیرگذر اصفهان نیز هستند همچنین محاسب یکی از برجهای بلندمرتبه تهران تا آن ایام که متعلق بود به یکی از بانکهای دولتی ...
م افتخاری 15:41 یکشنبه 3 آذر 1392
1
 م افتخاری
آقای مهندس فیلا:
موافقم فقط شرط ورود به این "نوستالژی پارتی" بهتر است ارائه مدرکی دال بر دارابودن یکی از این مظاهر باشد
امیر یاشار فیلا 23:00 دوشنبه 4 آذر 1392
1
 امیر یاشار فیلا

بسیار هم خوب!
آقای مهندس افتخاری، زحمتِ بررسی و تأیید مدارک و مظاهر میهمانان با شما،
تأمین موزیک‌های نوستالژیک و خاطره‌انگیز هم با من (Dj Fila) !

آقای مهندس مهیاری هم اگر دل‌شان بخواهد، می‌توانند لُپ میهمان‌هایی را که مدرک‌شان تأیید و ورودشان به محفل مجاز می‌شود، بکشند (البته با رعایت شئونات!).

;-)
م افتخاری 14:33 سه شنبه 5 آذر 1392
1
 م افتخاری
من آماده‌ام
شما چطور؟
امیر یاشار فیلا 20:13 سه شنبه 5 آذر 1392
1
 امیر یاشار فیلا

من هم آماده‌ام.

موافق‌اید این جشن مجازی را شب یلدا و هم‌زمان با جشن شب چله برپا کنیم؟
پیمان شبستانی 23:54 سه شنبه 5 آذر 1392
1
 پیمان شبستانی
اگر رم 256 SDR رو به عنوان ورودیه قبول میکنید منم بیام البته فلاپی درایو هم موجوده :-)
م افتخاری 09:58 چهارشنبه 6 آذر 1392
0
 م افتخاری
آقای مهندس فیلا:
چرا که نه؟!!!!
م افتخاری 10:02 چهارشنبه 6 آذر 1392
1
 م افتخاری
آقای مهندس شبستانی گرامی:
فلاپی درایو به شرط داشتن فلاپی مورد قبول خواهد بود آنهم با برند maxell
البته ترحیح با فلاپی 5 و 1/2 اینچ است آنهم با برند BASF یا TDK
محبوبه فراهانی 00:57 آدینه 8 آذر 1392
3
 محبوبه  فراهانی
خیلی صحبتهاتون جالبه ولی من سنم اینقدری نیست که با اسمایی که برای نرم افزارها و سخت افزارها گفتید کار کرده باشم اطلاعات زیادی هم در موردشون ندارم اما اولین باری که با کامپیوتر سرو کار داشتم برای یه پروژه برای جشنواره خوارزمی بود که توی دوران دبیرستان با دوستم اطلاعاتمون رو روی یه فلاپی سبز رنگ ریخته بودیم برای ارائه،خیلی هم ذوق داشتیم اون وقتها،حرفاتون باعث زنده شدن خاطراتم شد.
واقعا ممنون،از این که توی این سایت عضوم و با شما بزرگواران آشنا شدم خیلی خوشحالم.
منم خیلی دوست دارم مثل شما بتونم روز نوشت بذارم،میشه راهنماییم کنید،ممنون. 
م افتخاری 11:03 شنبه 9 آذر 1392
3
 م افتخاری
سرکارخانم فراهانی:
سپاس از ابراز لطف و ذکر خاطره شیرین‌تان
جهت به اشتراک گذاشتن روزنوشت و یا به قول آقای مهندس فیلا "روزفرست" میتوانید به قسمت "راهنما"ی سایت با نشانی http://www.iiiwe.com/help/ مراحعه نمائید

در خاتمه به جهت خاطره‌انگیزی بیشتر یادآور میگردد که ذخیره سازی اطلاعات بر روی فلاپی دیسک‌ها خالی از نگرانی هم نبود چراکه امکان عدم خوانده شدن مجدد فلاپی و یا هر حادثه دیگری که منجر به عدم امکان خواندن اطلاعات میشد ما را مجبور به همراه داشتن چندین نسخه کپی شده از اطلاعات می‌نمود. مضافاً که کل ظرفیت یک فلاپی در بهترین حالت 1.2 مگابایت بود. حال در نظرآورید یک فایل نقشه اتوکد را و دیگر قضایا...
پیمان شبستانی 12:30 شنبه 9 آذر 1392
2
 پیمان شبستانی
خانم مهندس از فلاپی گفتین یاد یه خاطره جالب افتادم ! سال 85 با دوستم یه پروژه برنامه نویسی رو انجام داده بودیم تعدادی از خانم های گفتن به ما هم بدین عوضش کنیم بدیم به استاد! ما برنامه رو روی یه فلاپی ریختیم دادیم به اینا بردن نیم ساعت بعد اومدن گفتن این که خالیه! دوستم زد رو سیستم تست گرد دید برنامه توش هست دوباره داد به اینا بردن باز اومدن گفتن خالیه :-) دوستم دست آخر یادش افتاد فایل ها رو Hidden کرده به اینا گفت از هاید درش بیارید آقا اینا جوری با تعجب مارو نگاره میکردن انگار داریم به زبان نگولایی صحبت میکنیم :-) یکیشون برگشت گفت hidden دیگه چیه یعنی ما رو میگی هنگ کردیم مرده بودیم از خنده! و ما خیر سرمون و دانشگاه سراسری با همچین آدمایی لیسانس گرفتیم !!!
پیمان شبستانی 12:32 شنبه 9 آذر 1392
2
 پیمان شبستانی
مهندس افتخاری سال 84 یه فلش 4 گیگ کینگستون از این کشویی ها گرفته بودم بردمش سایت کامپیوتر آقا بچه های کلاس جوری این فلشو نگاه میکردن انگار از کره مریخ آوردمش!
الان ماشالا فلش 1 ترا کم بود اونم اومد تو بازار !!!
آتیلا امینی 13:12 شنبه 9 آذر 1392
3
 آتیلا امینی
سلام دوستان گل
اسم همه چیزو بردین و به غیر از اولین کامپیوتری که من خریدم (البته پدر عزیزم که الان هم در قید حیات نیستن برام خریدن)
همیشه من حسرت یک کومودور 64 رو داشتم . وقتی می رفتم خونه یکی از دوستام و یه بازی رو با نوار کاست اجرا میکرد تو دلم قند آب میشد . بازی ها رو باید روی کاست ضبط میکردیم و بعد اون رو تو Tiper میزاشتیم. نمیدونم اسمشو دزست گفتم یا نه . ولی فکر کنم بهش تیپر میگفتن.
بگذریم!!
تو همین روزهایی که من حسرت داشتن یک کومودور 64 رو داشتم ، یه روز پدرم با یه " آمیگا500 " اومد خونه!!!! وای . . . . خدای من . . . . . یک هفته غذا نخوردم . مادرم با کتک منو پای سفره میاورد و بعد و بعد و بعد . . . !!!!
یادش بخیر منو بردین به دهه 60 . . . . .!!!!!!
امیر یاشار فیلا 02:43 یکشنبه 10 آذر 1392
1
 امیر یاشار فیلا

سلامی دیگربار به همه‌ی دوستان ارجمند.
پیشنهاد می‌کنم هر یک از دوستان عکسی یا نشانه‌ای یا دست‌کم چند سطر نوشته‌ی مرتبط با این خاطره‌های جالب‌شان به نشانی ایمیل آقای مهندس افتخاری بفرستند، تا ایشان با خوش‌ذوقی ویژه‌ی خودشان، آن‌ها را در قالب یک روزنوشتِ پرکشش دیگر تنظیم و ارائه فرمایند.
م افتخاری 09:33 یکشنبه 10 آذر 1392
0
 م افتخاری
آقای مهندس امینی:
در ابتدا آمرزش و مغفرت الهی را برای پدر بزرگوارتان خواهانم
سپس
مدینه گفتی و کردی کبابم ...
بله کاملاً از خاطرم رفته بود
AMIGA 500 ;i که یک ابر کمودور محسوب میشدند و حکم Main Frame را داشتند در آن زمان یادی نمایم .
جالبتر آنکه این هیولا به جای Tape Drive از Disk Drive داخلی بهره‌مند بودند که با دیسک‌های نرم 5و1/4 اینچی تغذیه میشدند
البته دست ما از آمیگا 500 کوتاه بود ولی به جای آن با ابتیاع یک دستگاه COMMODORE128 آلمانی (اصل و بدل در آن زمان چندان مرسوم نبود و ذائقه ما با جنس غیراصل سازگاری نداشت) توسط پدرمان عرش فلک را سیر نموده و بر ابرهای خیال سوار گشتیم
م افتخاری 09:41 یکشنبه 10 آذر 1392
1
 م افتخاری
آقای مهندس شبستانی گرامی:
حقیر یک فروند فلش مموری 2 گیگ با مارک pqi (یا pq1) از سال 1384 دارم که هنوز هم همراه و یار حقیر است ولی هنوز کسی به دید تحفه‌ای از اورانوس و مریخ به ان نگاه ننموده و یا شاید حرمت ما را نگاه داشته و غمض عین نموده‌اند
سپاس از نقل خاطرات نوستالژیک‌تان
محبوبه فراهانی 10:45 یکشنبه 10 آذر 1392
2
 محبوبه  فراهانی
مهندس افتخاری:
ممنون از ذکر نکات جالب و راهنماییتون، من هنوز اون فلاپی سبز رنگ رو نگه داشتم تعدادی فلاپی مشکی هم بود که اونها رو برای جشنواره فرستادیم اما این یکی دست خودمون موند متاسفانه الان سیستمی ندیدم که بشه با اون فلاپی رو باز کرد وببینم هنوز سالمه یا نه،ولی حتی اگه اطلاعاتش هم مشکل دار شده باشه هنوزم خاطرست.
آقای شبستانی:
خاطرتون جالب بود ولی دوره این ناآگاهی ها تموم نشده من هنوز با آدمای تحصیل کرده ای روبه رو میشم که هیچ اطلاعاتی در مورد مسائل ساده کامپیوتری ندارند،جای تاسف داره ولی خب نمیشه زیاد خرده ای به این آدمها بگیریم انقدر درگیر کارهای خودشون هستن که فکر میکنم حالا حالا ها سراغی از اینجور اطلاعات نگیرند،شاید هم ترس از تکنولوژی دارند.یادمه ترم های اول دانشگاه همکلاسی هایی داشتیم که نمیدونستند برنامه officeچیه ویا وقتی میخاستیم نرم افزار autocadرو یاد بگیریم نمیتونستند باkeyboardکار کنند و زبان سیستم رو از فارسی به انگلیسی تغییر بدهند یا خیلی چیزای دیگه.....یه خاطره مشابه خاطره شما هم داشتیم ولی آقایون بودن که نمیدونستند.
آتیلا امینی 22:47 یکشنبه 10 آذر 1392
1
 آتیلا امینی
سلام مهندس افتخاری جان
بنده هم متقابلاً آرزوی مغفرت برای درگذشتگان شما را دارم.
بله . . . . در رابطه با آمیگا500 همانطور که فرمودین ، است. در دوره خودش یک ابرکومودور بود و من چه دورانی با این کامپیوتر داشتم. ای کاش هنوز داشتمتش. یادمه سالها بعد که کامپیوتر بهتری تهیه کرده بودم ، مادرم اونو به یکی از کارگرهایی که یکروز در خونمون کار میکرد ؛ داد.
ای کاش هنوز داشتمش و الان عکسشو میذاشتم . . . . . ولی کامپیوتری بود برا خودش !!! . . . . یادش بخیر . . . . !!
جناب افتخاری با روزنوشتتون ما رو بردین به خاطره های خوش نوجوانی!!!!!
یه نکته دیگه هم که اشاره کردین که در نوع خودش واقعا جالبه . . . . . نبود اجناس اصل و غیر اصل بود.همیشه اجناس ارجینال به دستمون میرسید . خبری از کلاه برداریهای امروزه نبود.
راستی مهندس افتخاری عزیز . . . . اگه از کامپیوترها بگذریم . . . . ویدیوهای کاست کوچیک رو یادتون میاد؟؟ . . . .مثل ویدئو " تی سون". وقتی اجکت میکردی ، کاست رو بصورت قائم میداد بیرون.
تی وی گیم رو چطور؟؟؟ دو تا خط بود که یه مربع وسط اونها حرکت میکرد و باید دو بازیکن با این دو خط که در طرفین قرار داشت توپ مربعی رو به هم پاس میدادن. یه چیزی شبیه تنیس بود. یادتونه؟؟؟ این اولین بازی تصویری بود که من داشتم. بعد از "تی وی گیم" هم که آتاری اومد با اون بازی معروف هواپیماش.
یادش بخیر با پدرم تا 3 و 4 صبح بازی میکردیم. . . . . وای خدا . . . . بغض گلومو گرفته. . . آ ه ه ه ه ه
عجب روزنوشتشتی شد این روزنوشت شما . . . !!!!!!!
پیمان شبستانی 00:52 دوشنبه 11 آذر 1392
1
 پیمان شبستانی
مهندس افتخاری من هنوز هم فلش 4 گیگم رو دارم و 8 ساله داره مثل ساعت کار میکنه!

خانم فراهانی من یه رفیقی داشتم و هنوز دارم این بنده خدا تا بیاد دانشگاه اصلا کامپیوتر ندیده بود کیبورد که جای خود داره البته الان این دوست بسیار محترمم دانشجوی دکتری دانشگاه تهران هست
م افتخاری 11:23 دوشنبه 11 آذر 1392
0
 م افتخاری
آقای مهندس فیلا:
سپاس از لطف شما
با پیشنهادتان شدیداً موافق و منتظر دریافت خاطرات و مدارک نوستالژیک دوستان هستم
جهت آگاهی از نشانی پست الکترونیک بنده نیز دوستان میتوانند به قسمت اعضاء در همین سایت مراجعه نمایند
لازم به ذکر است که تا شب یلدا فقط 18 روز دیگر باقیمانده ، پس بشتابید
م افتخاری 11:39 دوشنبه 11 آذر 1392
1
 م افتخاری
خانم مهندس فراهانی گرامی:
جالب است که ما پس از فراغت از دوره کارشناسی ارشدمان نیز عدم آگاهی از مجموعه office چندان غیرمعمول و عجیب و غریب نبود ولی درحال حاضر مشغول جوابگویی به دخترم هستم که چرا و به چه علت بر روی رایانه شخصی‌مان paint 2012 نداریم
البته در حال حاضر شاهد برگزاری دوره‌های آشنایی با رایانه و اینترنت برای سالمندان توسط برخی شهرداریها هستیم که شایان تقدیر است.
م افتخاری 15:01 دوشنبه 11 آذر 1392
0
 م افتخاری
آقای مهندس امینی گرامی:
تصور کنم که نوستالژی‌هایمان به هم خیلی نزدیک باشد که این بابت بسی سرور شادمانی است و از آشنائیتان خوشوقتم به قول فرنگی‌ها "nice to meet you "
SONY T7 با فیلمهای Beta و قبل تر از آن T6 با ذکر این خاطره که جابجا کردن این اقلام ممنوعه از حمل مواد مخدر سخت‌تر بود اغلب در بقچه‌ای راه‌راه پیچیده میشد و یواشکی از خانه‌ای خارج و به صندوق عقب ماشینی حمل میشد و یا بالعکس (فیلمهای معروف هم "سلطان قلبها، سنگام، شعله و خشم اژدها(این یکی را بیشتر در مساجد یا انجمن اسلامی مدارس نمایش میدادند))
قبل‌تر از تی‌وی‌گیم هم آخر امکانات ورزشی یا میز فوتبال‌دستی بود یا میز پینگ‌پنگ تاشو مارک پویااسپرت و راکت STIGA به توپش هم میگفتیم "توپ کاشی"
بازی معروف ATTARI هم RIVER RIDE بود و ASTRIX
خودکار بیک و مشکل مبتلابه آکثر نوارهای کاست
اسکیت بورد
کامارو
پونتیاک فایربرد
دک و آپلی‌فایر JVC یا KENWOOD ، AIWA
...
م افتخاری 15:41 دوشنبه 11 آذر 1392
0
 م افتخاری
راستی کارت پانچ را کسی به باد دارد؟
در زمان جنگ و تحریم کاغذ و نبود کارت اصلی باید جاهای خالی شده کارتهای پانچ شده را پرمیکردی تا بشود از آنها مجدداً در دستگاه کارت خوان استفاده نمود.
حالا تصور کنید که از این کارتها در ثبت‌نام دانشگاه صنعتی اصفهان هم استفاده میشد و چندان غریب نبود افتادن یکی از همان جاهای خالی در هنگام خوانده شدن .
کارت درسی که با هزار زحمت به دست آورده بودی به راحتی خوانده نمیشد یا اشتباه خوانده میشد
محبوبه فراهانی 10:59 سه شنبه 12 آذر 1392
1
 محبوبه  فراهانی
نظرات و خاطرات دوستان گرامی بسیار جالب و شنیدنی است.
مهندس افتخاری بزرگوار:
نمیدونم دختر خانوم شما در چه سنی هستند خوبه که انقدر مشتاق و مستعد هستند خدا براتون نگه داره،باید بگم بچه های امروزی با استعداد و باهوش هستند و انسان رو به وجد میارن،خواهر کوچکتر من سوم راهنمایی است و من سعی کردم که هر چه تا به حال از سیستم کامپیوتری یاد گرفتم به خواهرم یاد بدم و باید بگم گاهی اوقات اون از من ایراد میگیره و بعضی مطالب رو به من یاد میده،خوشحالم که نسل جدید توانایی ساختن آینده بهتر رو دارند.
محبوبه فراهانی 11:13 سه شنبه 12 آذر 1392
2
 محبوبه  فراهانی
من هم یک تشکر ویژه از شهرداریهایی که آقای افتخاری متذکر شدند دارم ومیگم مسئولین محترم متشکریم.:)
مهندس افتخاری محترم:
ادبیات جالبی برای ارائه نظرات و مطالبتون به کار میبرید،این باعث اشتیاق بیشتر برای خوندن مطالب میشه،ممنون.
مهندس شبستانی محترم:
ممنون از نوشتارهای طنز آمیز و جالبتون در ارائه نظرات وخاطراتتون. 
محبوبه فراهانی 12:59 سه شنبه 12 آذر 1392
1
 محبوبه  فراهانی
زمان ما بازی قارچ خور خیلی معروف بود،سوم ابتدایی بودم،گاهی وقتا انقدر بازی میکردم که از سردرد خوابم نمیبرد.
قشنگیش به کشف قارچهای سبزرنگی بود که حکم جون ماریو رو داشت یا وقتی که نهایت تلاشتو میکردی 5000امتیاز پرچم آخر مرحله رو بگیری،آخر بازیم ماریو دختررو نجات میداد و بازی از اول شروع میشد،هم دوره ای های من این بازی و خاطراتشو خوب به یاد دارند،یادش بخیر.بعد از آتاری هم سگا و بازی های خودش خیلی معروف بود وحالا هم بازی های کامپیوتری و........و...............و همچنان ادامه دارد این خاطرات جالب و فراموش نشدنی.
م افتخاری 13:10 سه شنبه 12 آذر 1392
0
 م افتخاری
تصحیح نوشتاری کامنت یکی ماقبل آخر خودم:
"دک و آمپلی فایر"
تصحیح نوشتاری کامنت آخر خودم:
"کسی به یاد دارد؟"
م افتخاری 13:14 سه شنبه 12 آذر 1392
1
 م افتخاری
خانم مهندس فراهانی :
از ابراز لطفتان سپاسگزارم
دختر بنده به عبارتی در کلاس
هفتم
دوم راهنمایی
اول پیش دبیرستانی
کلاس اول دوره اول دبیرستان
...؟؟؟؟!!!!!
و یا هرچه مسولین بفرمایند ، مشغول تحصیل است
آتیلا امینی 04:25 چهارشنبه 13 آذر 1392
1
 آتیلا امینی
سلام مهندس افتخاری عزیز
این پخش خشم اژدها تو مسجد محل دیگه آخرش بود . . . .یعنی آخر خاطره بود . . . .بدجور زدین تو خال!!!!!! وای . . . . .))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))):
آتیلا امینی 04:28 چهارشنبه 13 آذر 1392
2
 آتیلا امینی
آقای افتخاری شما دیگه هر چی تو اون زمان بود رو ردیف کردین. . . . . من از رو رفتم آقا . . )))))):
ولی واقعاً خوشا به حال اون روزها . . . . عجب روزگاری بود. همه چیز در عین سادگی ، ولی خیلی دلنشین تر از امروز بود. کاش می شد دوباره 15 ساله بشم . . . !!!!!
م افتخاری 16:23 شنبه 16 آذر 1392
0
 م افتخاری
آقای مهندس امینی گرامی:
دم را غنیمت شمرید که امروز هم فردای دیروز است و دیروز فردا ...